نگاهی به شباهت‌ها و اشتراک‌های سرگذشت کوروش، فریدون و کیخسرو


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : 14 آذر 1394
بازدید : 311
نویسنده : جاذبه وب

 

مقدمه

اسطوره‌ها اغلب روایت‌هایی دیگرگون از تاریخ‌اند؛ هسته‌هایی از واقعیت تاریخی را در خود دارند یا انعکاسی از واقعیت تاریخی را بر خود حمل می‌کنند، مانند داستان کیکاووس، دومین پادشاه کیانی که هسته‌ی تاریخی‌اش خویشکاری‌های یکی از شاهان یا سران قبایل هندوایرانی است و انعکاسی از خویشکاری‌های کمبوجیه‌ی هخامنشی و فتح شمال افریقا را نیز بر چهره دارد.

درباره‌ی این انعکاس‌ها گاه به درستی نمی‌توان دانست که اسطوره انعکاسی از تاریخ را بر خود دارد یا بخشی از تاریخ است که بر اساس اسطوره‌ای کهن‌تر نگاشته شده‌است. گرچه روایت یونانی تاریخ ایران اغلب تاریخ انگاشته می‌شود و روایت ایرانی تاریخ ایران، اسطوره و حماسه ارزیابی می‌شود، اما حقیقت آن است که می‌توان ردپای اسطوره‌های کهن‌تر را در بازنویسی‌های یونانی تاریخ ایران ردیابی کرد و از این سوی نیز حتی اگر روایت ایرانی تاریخ ایران، اسطوره هم باشد، اسطوره یک‌سره خالی از تاریخ نیست و بلکه گونه‌ای از تاریخ‌نگاری است. نمونه‌ی بسیار جالب این حقیقت، سرگذشت کوروش هخامنشی در تاریخ‌نامه‌های یونانی از ماجراهای زادن و بالیدن و نبردهای تخت‌گیری و دیگر بخش‌های سرگذشت اوست. آیا ایرانیان پس از استیلای اسکندر بر ایران و سوختن کتابخانه‌ها و تبدیل شدن روایت‌های کتبی به نقل‌های شفاهی، به مرور و بر اساس گردش‌های طبیعی و ناچار نقل‌های شفاهی، بخشی‌هایی از سرگذشت تاریخی کوروش را به دو پادشاه کهن‌تر آریایی یعنی فریدون و کیخسرو نسبت دادند یا برعکس، هنگامی که سرگذشت کوروش نگاشته می‌شد، روایت‌های زندگانی فریدون و کیخسرو چنان به محبوبیت شهرت داشت که مردمان، پادشاهان محبوبِ نوتر و از جمله کوروش را در قالب آنان و بر الگوی آنان می‌دیدند، چنان‌که روایت زندگانی پادشاهان منفور را بر الگوی پادشاهان منفور گذشته برمی‌ساختند. این پرسشی دوسویه است که پاسخ دادن به آن، دست‌کم با آگاهی‌های حاضرمان ممکن نیست و تنها می‌توانیم وجوه اشتراک سرگذشت‌های کوروش هخامنشی را با دو پادشاه کهن‌تر از وی یعنی فریدون و کیخسرو برشماریم بی‌آنکه به‌درستی بتوانیم بدانیم و بگوییم که کدام‌یک انعکاس کدام‌یک است.

 

اشتراکات و شباهت‌های سرگذشت فریدون، کیخسرو و کوروش

چون زمان زادن فریدون رسید، پادشاه که اژی‌دهاک(ضحاک) بود، خواب سه جوان را دید که یکی از آنان ضحاک را زد و بست و از تخت به زیرکشید و آن جوان فریدون بود. پس ضحاک دستور داد که فریدون را بجویند و بکشند. چون زمان زادن کوروش نیز رسید، پادشاه که آستیاک بود، خواب دید که از شکم دخترش ماندانا درختی رویید و جهان را زیر سایه‌ی خویش برد. این درخت می‌باید به سان خواب ضحاک، سه شاخه باشد زیرا مردمان آن روزگار، جهان را بر سه پهنه‌ی آسیا، اروپا و افریقا می‌شناختند. نتیجه نیز دستوری شد که زاده‌ی ماندانا را بکشند.

خواب بد دیدن پادشاه و حضور عدد سه و دستور دادن به کشتن نوزاد، در هر دو روایت کوروش و فریدون یکی است. حتی نام دو پاشاه نیز بسیار نزدیک است. پیوند خانوادگی نیز در هر دو روایت پیداست. پادشاه زمان کوروش، پدربزرگ مادری وی بود. ضحاک نیز به رغم تازی‌نژادی و انیرانی(ناایرانی) بودن، یک‌سره از خاندان فریدون به دور نبود، زیرا ضحاک دو خواهر جمشید را به زنی گرفته بود و فریدون نیز نواده‌ی جشمید بود. از این جهت شباهت کوروش به کیخسرو بسیار نزدیک‌تر است. کوروش پسر ماندانا دختر آستیاک بود و کیخسرو نیز پسر فرنگیس دختر افراسیاب تورانی بود و افراسیاب دستور داد پسر دخترش را بکشند. از آن پس فریدون و کیخسرو و کوروش هرسه پنهانی بالیدند. کیخسرو را وزیر-سپهسالار افراسیاب یعنی پیرانِ ویسه در پناه خود گرفت و او به هیأت چوپانی بالید. کوروش را نیز هارپاک، وزیر آستیاک(و به احتمال بسیار، سپهسالار او) در پناه خود گرفت و او نیز در کوه نزد مهرداد چوپان هارپاک بالید. فریدون نیز در کوه البرز و نزد دشتبانی و با شیر گاوی به نام برمایه بالید. وزیر رهاننده در داستان فریدون و ضحاک نیز حضور دارد هرچند که با فریدون مربوط نباشد. این وزیر رهاننده، در چهره‌ی دو برادر به نام ارمایل و گرمایل تصویر می‌شود که به فرمان ضحاک، خورش‌خانه‌ی پادشاهی را ریاست می‌کنند و هر روز از آن دو جوان که باید کشته شوند تا مغزشان خوراک مارهای دوش ضحاک شود، یکی را می‌رهانند.

خویشکاری شُبانی و پیوسته‌هایش از قبیل چوپان، جانور شیرده و کوه، ظاهراً کهن‌الگویی است که در زندگانی اغلب منجیان نجات‌یافته‌ی ایرانی تکرار می‌شود. بر این اساس، نجات‌بخشی و نجات‌یافتگی در اندیشه‌ی ایرانیان با کوه پیوند داشته‌است و  شخصیت‌های نجات‌بخش و نجات‌یافته در قالبی از کهن‌الگوی کوه و شبانی نهاده و صورت‌بندی می‌شدند. حتی در ادوار بسیار تازه‌تر نیز این فرایند رواج داشته‌است، چنان‌که ساسان نواده‌ی دارای کیانی که مقدر بود اردشیر از او زاده شود و ایران را متحد سازد، چوپان بابک پادشاه پارس بود و مطابق نقل کتاب کارنامه‌ی اردشیر بابکان، در میان «شُبانان کُرتیکان»(شُبانانِ کُرد) می‌زیست و از این جهت می‌باید ساکن کوه بوده باشد، زیرا کُرد و کوه در باور ایرانیان، پیوند داشته‌است.

خویشکاری کوه و شبانی و جانور شیرده در سرگذشت کوروش نقل شده‌است و مقایسه‌ی آن با سرگذشت فریدون، نکات چشمگیری را بازگو می‌کند. جانور شیرده در سرگذشت فریدون، گاو بَرمایه در البرز است. ظاهراً گاو، توتم و صورت نوعی خاندان فریدون بوده‌ و در انتهای نام بسیاری از نیاکان او از خاندان اَثوَیَه تکرار می‌شود. گرز فریدون نیز گاوسر است. اما جانور شیرده در سرگذشت فریدون، تنها گاو برمایه نیست. به نظر می‌رسد که در سرگذشت فریدون، جانور شیرده دچار شقاق شخصیتی شده و در دو چهره‌ی گاو برمایه و فرانک ظاهر شده‌است. فریدون، گاو برمایه را نیز چونان فرانک، مادر خود می‌انگاشت و می‌توان چنین نتیجه گرفت که فرانک و گاو برمایه دو چهره از یک موجود اساطیری‌اند که وظیفه‌اش پروردن منجی نجات‌یافته بوده‌است. این موجود اساطیریِ پرورنده در سرگذشت کوروش به صورت سپاکو زن مهرداد چوپان ظاهر می‌شود. سپاکو به معنی سگ است. فرانک نیز صورت دیگری از پروانک/پروانه است که نام گونه‌ای از سگ‌سانان است. ظاهراً سپاکو در سرگذشت کوروش، نه زنی واقعی بلکه نمادی اساطیری و اجرایی برای کهن‌الگوی شیردهی و پرورندگی است و تکراری از فرانک است که او نیز اجرایی از کهن‌الگوی شیردهی و پرورندگی است.

اشتراک دیگر در سرگذشت فریدون و کیخسرو از یک سو و کوروش از سوی دیگر در نبرهای آنان است با پادشاهی که دستور به کشتن آنان داده بود. فریدون، پادشاهی به نام اژی‌دهاک(ضحاک) را شکست و کوروش نیز پادشاهی به نام آستیاک را که در هر دو سرگذشت، پیوند خانوادگی نیز میان دو سوی نبرد پیداست. جعرافیای نبرد نیز در هر دو سرگذشت، غرب ایران است. ضحاک تازی‌نژاد، در بغداد یا بیت‌المقدس می‌نشست و مابه‌ازای تاریخی وی نیز ظاهراً پادشاهان سامی‌نژاد آشور و بابل است که ددمنشی‌هایشان غرب ایران را در وحشت فروبرده بود و دو پادشاه غربی ایران یعنی هوخشتره‌ی ماد و کوروش هخامنشی به این کابوس وحشت پایان دادند. نیز کوروش در غرب ایران آستیاک را شکست. کیخسرو نیز افراسیاب را در آذربایجان و در دریاچه‌ی چیچست به چنگ آورد. این امکان بسیار قوی نیز وجود دارد که کیخسرو، انعکاسی از خویشکاری‌های هوخشتره‌ی ماد را حمل کرده باشد. اگر«کی» را که به معنی پادشاه و در حکم عنوان و سمت پادشاهان ایران بوده برداریم، از نام کیخسرو، خسرو می‌ماند که همان هوخشتره است. هوخشتره میانجی پیوند کیخسرو و کوروش است، از یک سو شکننده‌ی پادشاهان سامی‌نژاد آشور بود و از این جهت با کوروش که شکننده‌ی پادشاهان سامی‌نژاد بابل بود، شبیه است و از سوی دیگر شکننده‌ی سکایان بود و امروزه تردیدی نیست که تورانیان اساطیر و حماسه‌های کهن ایرانی که کیخسرو آنان را درهم کوبید و سرانشان را کشت، نه ترکان بلکه سکایان آریایی بودند و از این جهت، کیخسرو و هوخشتره خویشکاری مشترک دارند. نیز کیخسرو از موعودان ایرانی است و زنده است و بازمی‌گردد، و هوخشتره نیز به سبب دلیری‌هایش در برانداختن هراس آشوریان و سکاها، به مرتبه‌ی موعودان برکشیده شده و به احتمال بسیار زیاد، اوشیدر، موعود آخرالزمان زرتشتی، انعکاسی از هوخشتره‌ی ماد است.

افزون بر شباهت در جغرافیای نبرد، میان سرگذشت فریدون و کوروش به جهت سرنوشت پادشاه شکست‌خورده نیز مشابهت هست. فریدون مطابق بیش‌تر روایت‌ها ضحاک را نکشت بلکه او را در دماوند به بند کرد. کوروش نیز آستیاک را نکشت و او را به حوالی سمنان فرستاد و از این جهت نیز تبعید پادشاه شکست‌خورده به البرز یا حوالی البرز، در هر دو سرگذشت مشترک است، اما کیخسرو، افراسیاب را کشت و این با سرگذشت هوخشتره نزدیک‌تر است که سران سکایی را کشت و وحشت آنان را برانداخت.      

 

نتیجه:

1)   اسطوره‌ها بازگوکننده‌ی برش‌هایی از واقعیت‌های تاریخی‌اند و تاریخ نیز بر اساس انگاره‌های اساطیری نگاشته می‌شود.

2)   گاه به درستی نمی‌توان دانست که اسطوره بر اساس تاریخ نگاشته شده‌است یا تاریخ بر اساس اسطوره.

3)   نمونه‌ی چشمگیر نتیجه‌ی2، مقایسه‌ی سرگذشت کوروش و دو پادشاه کهن آریایی یعنی فریدون و ‌ کیخسرو است. به درستی معلوم نیست که اجزایی از سرگذشت کوروش وارد داستان‌های فریدون و کیخسرو شده‌است یا آنکه داستان‌های فریدون و کیخسرو در هنگامی که سرگذشت کوروش نگاشته می‌شد، چنان شهرت داشته که سرگذشت کوروش بر اساس آن داستان‌ها صورت‌بندی شده‌است.




مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان جاذبه و آدرس webattraction.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com